آقا محمدباقرآقا محمدباقر، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مهنا خانوممهنا خانوم، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

طرِه ي مشك ساي تو(علامه كوچولو و خواهرش)

به حق چيزاي نشنيده!!!!(1)

  سلام  اين روزها لابه لاي حرفهات كلمات و جملاتي ميشنويم كه هيچ عكس العملي را در پي ندارد جز  و  حتي عمه جون هم پاسخ درست و شفافي ندارد...................  فقط چند نمونه را مينويسم تا بعدها برايت مايه تعجب و سوال نباشد و اگر دلبندكت اين طور چلچلي كرد بداني كه ريشه ايست و درماني جز صبر و بي خيالي ندارد   *:محمد باقر اينقدر سرو صدا نكن مامان! -بشين بينيم بابا *:محمدباقر جيش نداري؟ :عه اعصابمو خوود كردي *:ميبرمش تا جيش كنه...بعد ازينكه ميشورمش: -آفرين مامان خوبم *:بعد كفشاشو سريع در مياره: -مامان فرار كن الان لولو خر خره مياد :هرچي رو كه بخواد اما با مخالفت ما روب...
26 دی 1392

پسرك آقا شده...

سلام امشب سومين شبي است كه بدون پوشك ميخوابي و سه روز است كه بدون هيچ مشكلي پوشك را كنار گذاشته اي اما مرتب حواسم به حركات و رفتارت هست!!چون وقتش كه مي رسد خودم از استرس و نگرانيت متوجه ميشوم اما خودت به زبان نمي اوري طرف صبح را هم عمه جان قبول كرده و بدين ترتيب سه روز است كه كاملا بدون پوشك زندگي ميكني ازين به بعد تمام هم و توانم بر اين است كه خودت اعلام مسئله كني بدون اينكه من مرتب چهره و حالاتت را رصد كنم خدا را شكر زودتر از آنكه فكر ميكردم به نتيجه رسيدم   سه شنبه 10 ديماه 92    
15 دی 1392

اطاعت! و تمام...

سلام پسركم! اين روزها به لحاظ مالي و اقتصادي به ما خيلي سخت مي گذرد...* نوشتنش لازم نبود اما مگر نه اينكه مسير امروز ما بايد تجربه اي باشد براي اينده هايت من بي نهايت به ان مع العسر يسري اعتقاد دارم اعتقاد دارم كه دارم با اين روزهاي سختي كه ميگذرد با گرسنگاني كه نان ندارند...پوشاك ندارن...جاي گرم خواب ندارن و...(گرچه خيلي بي شباهت )همدردي ميكنم اعتقاد دارم كه سعي ميكنم مردانه در برابر مشكلاتي كه كمر اقاجونت رو به درد ميارن بايستم و مرتب بهش ياداوري كنم خدا قدرتمندانه همه طرفمونو احاطه كرده:پس اميدوار باش با همه اعتقادم ايستاده ام....اما نَفْس گاهي خيلي جولان مي دهد از امروز تصميم دارم تا زماني كه گشايش حاصل شود با همه وجود حال ...
14 دی 1392

این دل تنگم.....

سلام... دلم خیلی خیلی هواییه!.... این سری یه جور دیگست...فقط و فقط هوای حرم دارم!! هر سری به بهانه دیدار با خانواده می رفتم اما این سری فقط شوق زیارت دارم... این دفعه اولین بهانه رفتنم حرمه اما زنجیرهای تعلق بدجور اسیرم کردند!!!من دوست دارم همگی بریم اما شرایط طوریه که نمیشه همه مون بریم یعنی اقایی احتمال زیاد شیفته... بهم میگن خودت برو حتی بدون محمد باقر تا توو راه هم اذیت نشی دو دلم!اما میل به رفتنم بیشتره! فردا صبح اقایی خبر میده که همه میریم یا من تنها میرم! دعا کنید بتونم برم... بابا رو نزدیک یک ماهه ندیدم و چند روزیه بیمارستان بستریه...اگه نرم عذاب وجدان تا مدتها آزارم میده! اما دوست دارم این سری نیتم فقط زیارت باشه...
11 دی 1392

مدح حسین (علیه السلام) عبادت است

سلام چند روزی بود به سر و بدنش حرکات خاصی مثل شور مداحان می داد و صدایش را محکم و بم میکرد و بلند و بلند میخواند: عشقه...عشقه...عشقه*. .. (یه سری عبارات نا مفهوم) مر گه ...مرگه...مرگه..... (یه سری عبارات نا مفهوم)  من فقط متعجب و متفکر حرکات و گفته هاش را نظارت میکردم  و واقعا مانده بودم چه میگوید؟!!! تا اینکه بالاخره این معما نیز حل شد و ان هم توسط گوشی خواهر کوچیکه!!! خواهری که آمد خانه مان!پسرک رو کرد به خاله جون: -خاله جوون عشقه عشقه بذار! و من: صدای گوشی خواهری که بلند شد دوست داشتم بلند شوم و بگیرم و این پسرک نود و سه سانتی را درسته قورتش بدهم و حالا این روزها که حتی برنامه های تلویزیون هم حال ...
7 دی 1392